نگاهی بر مقاله Who Is an Entrepreneur?" Is the Wrong Question" نوشته ویلیام گارتنر
موضوع انتخابی برای مقاله Who Is an Entrepreneur?" Is the Wrong Question" نوشته ویلیام گارتنر نشان میدهد که در تعریف اصطلاح کارآفرین اتفاق نظر وجود ندارد و چنان تنوعی در تعاریف وجود داشته است که رسیدن به یک تعریف پذیرفتهشده عمومی دشوار بوده است. انتخاب این عنوان توسط ویلیام گارتنر نیز به نوعی کنایه از این مطلب هست که اصل موضوع نه تعریف و شناخت فرد کارآفرین، بلکه تمرکز بر مفهوم کارآفرینی است که ماهیتی فرآیندی دارد. در جدول 1 این مقاله بیش از 30 تعریف مختلف از نویسندگان متفاوت گردآوری شده است. در این تعاریف برای معرفی یک فرد کارآفرین دو نوع رویکرد رفتاری (behavioral approaches) و صفاتی (trait approaches) توسط گارتنر شناسایی شده است.
در رویکرد رفتاری کارآفرین مجموعهای از رفتارها را انجام میدهد که به خلق یک سازمان (کسبوکار) منتج میشود اما در رویکرد صفاتی، کارآفرین مجموعهای از صفات و ویژگیهای شخصیتی است. بهطور کلی گارتنر رویکرد صفاتی را بینتیجه قلمداد میکند و رویکرد رفتاری را برای تحقیق در زمینه کارآفرینی مفیدتر میداند. از نظر گارتنر سوال "Who Is an Entrepreneur?" چون روی صفات شخصیتی تمرکز دارد نه تنها ما را به تعریف کارآفرین نزدیک نمیکند، بلکه به درک پدیده کارآفرینی نیز کمکی نمیکند.
در رویکرد صفاتی (شخصیتی) "کارآفرین"، واحد پایهای تحلیلها است و صفات و خصوصیات کارآفرین کلیدهایی برای توضیح کارآفرینی به عنوان یک پدیده هستند، چرا که کارآفرین، علت کارآفرینی است. رویکردهای شخصیتی بر این فرض استوار هستند که فرد کارآفرین یک نوع شخصیت خاص دارد، یک وضعیت وجودی ثابت هست و یک نوعِ قابل توصیف؛ از همین رو برای آن مجموعهای از صفات را بیان میکنند.
در این رویکرد، یک فرد کارآفرین همیشه کارآفرین هست، چون کارآفرینبودن یک تیپ شخصیتی هست. شاهد این مطلب هم بخش روشهای (Methods) بسیاری از مقالات پژوهشی کارآفرینی منتشر شده در مجلات علمی است که جامعه آماری خود را از کارآفرینان معرفی میکنند، حتی اگر سالها از تاسیس کسبوکارشان گذشته باشد. آنچه از محتوای مقاله و همچنین جدول 1 برمیآید این هست که تعاریف زیادی برای فرد کارآفرین وجود دارد، مطالعات کمی از یک تعریف مشابه استفاده کردهاند و عدم توافق روی این مطلب که کارآفرین کیست، موجب شده است جامعه آماری بسیاری از مطالعات همانطور که گفته شد همگن نباشد و این نکته حتی روی تحلیلها و تفسیر آماری مطالعات کارآفرینی میتواند تاثیرگذار باشد و بین یافتهها با آنچه در واقعیت وجود دارد واگرایی ایجاد کند.
در رویکرد رفتاری تحلیلها در سطح سازمان انجام میشوند و در واقع سازمان سطح اولیه و سنگ بنای تحلیلها هست وفرد در ارتباط با فعالیتهایی که برای امکان ایجاد شدن سازمان انجام داده است در نظر گرفته میشود. در این رویکرد شخصیت کارآفرین مکمل رفتارهای اوست. تحقیق در مورد سوال اصلی مقاله در این رویکرد بایستی حول این نکته متمرکز شود که کارآفرین چکار میکند؟ نه اینکه کارآفرین کیست. این دیدگاه کارآفرین را درون فرآیند ایجاد کسبوکار میبیند که فعالیتهایی انجام میدهد که منجر به ایجاد یک سازمان میشود.
این دو رویکرد شخصیتی و رفتاری که در بالا اشاره شد در مطالعات مربوط به تعریف رهبر و مفهوم رهبری نیز وجود دارد. کارآفرین بودن یک وضعیت ثابت وجودی نیست، بلکه یک نقش هست که افراد برای ایجاد سازمان میپذیرند.
این مقاله که در مجله Entrepreneurship Theory and Practice (با نام سابق American Journal of Small Business) منتشر شده است، با برچسب برترین مقاله سال 1988 در این مجله مشخص شده است که از طریق این لینک قابل مشاهده است: https://journals.sagepub.com/toc/etpb/13/4
منبع:
Gartner, W. B. (1988). “Who Is an Entrepreneur?” Is the Wrong Question. American Journal of Small Business, 12(4), 11-32. https://doi.org/10.1177/104225878801200401
اطلاعات بیشتر درباره ویلیام گارتنر:
https://www.scopus.com/authid/detail.uri?authorId=7006584466
https://scholar.google.com/citations?user=v35rHdgAAAAJ&hl=en
* استفاده آموزشی از محتوای متنی این سایت یا بازنشر آن با ذکر نام وبلاگ کانکتوم کارآفرینی مجاز هست. هر نوع بهرهبرداری تجاری نیازمند کسب اجازه قبلی است.
نگاهی بر مقالۀ فرآیند کارآفرینی: پیوند بین قصدها و رفتار
در این مطالعه ارتباط بین قصد و رفتار کارآفرینانه به صورت مطالعه موردی در جمعیتی از دانشجویان و بر مبنای نظریه رفتار برنامهریزیشده (theory of planned behavior-TPB) بررسی شده است. این نویسندگان ضمن بسطدادن و توسعه نظریه رفتار برنامهریزیشده با افزودن مهارتهای کارآفرینی گپهای بین مقاصد کارآفرینی را با رفتار کارآفرینانه نشان دادهاند. در این مقاله در بخش مقدمه دو مرحله اصلی رفتار کارآفرینانه یعنی ایجاد قصد کارآفرینی و سپس تبدیل یک ایده به کسبوکار مورد تاکید قرار گرفته است. به عبارتی ایده خوب بدون قصد کارآفرینانه تبدیل به کسبوکار نمی شود که بیانگر اهمیت پیشنیازبودن قصد کارآفرینی است. در این مقاله که در سال ۲۰۱۹ منتشر شده به خلاهای تحقیقاتی در این زمنیه اشاره شده است. در واقع هنوز اطلاعات کمی وجود دارد که چطور قصد کارآفرینی منتج به رفتار کارآفرینی میشود.
نگاهی بر مقالۀ نقش مواجهه قبلی با کارآفرینی در فرآیند کارآفرینی
این مقاله که در سال 2017 در مجله Journal of Small Business Management منتشر شده است به بررسی تاثیر مواجهه قبلی با کارآفرینی در فرآیند کارآفرینی پرداخته است. نویسندگان در ابتدای مقاله اشاره میکنند که بسیاری از مطالعات قبلی ماهیت فرآیندی کارآفرینی را نادیده گرفته بودند و بیشتر پیشنیازهای تشکیل یک کسب وکار را در سطح فردی بررسی کردهاند. بر همین اساس استدلال میکنند که با داشتن نگرش فرآیندی به کارآفرینی، درک عوامل تسهیلکننده تشکیل کسبوکارهای جدید را میتوان بهتر درک کرد. طبق این منطق فرآیندی بیان میکنند که فرآیند کارآفرینانه شامل دو مرحله اصلی است که اولی توسعه و شکلگیری قصد و نیت کارآفرینی و در مرحله دوم که فرد شروع به تخصیص زمان و منابع روی پروژه تاسیس کسبوکار کند وارد مرحله دوم یا Gestation میشود و در این مرحله افراد تبدیل به کارآفرینان نوپا یا nascent میشوند و در نهایت با طی کردن مراحل قانونی و ایجاد یک شخصیت حقوقی فرآیند این رفتار کارآفرینی تکمیل میشود.